دانشگاههای پویای قرن بیست و یکم دانشگاههایی هستند که بتوانند ارزشهای تخصصی و مدیریت را پرورش داده و تلفیق کنند. تجربه دانشگاهها در سایر کشورها در محقق سازی مأموریت کارآفرینی، حکایت از آن دارد که برای شکلگیری دانشگاهی کارآفرین، نظام دانشگاهی در رویکرد سیستمی باید از ساختاری منعطف، چشمانداز و راهبردی آیندهنگر، فرهنگی کارآفرینانه و نوآور، نیروی انسانی توانمند، تعامل مستمر با محیط و نظامهای حمایتی برخوردار باشد. در این راستا نظام دانشگاهی کشور در راستای تحولات جهانی و همچنین توسعه کارآفرینی برنامههای آموزشی و ترویجی را تدوین نموده است که میتوان به مرکز کارآفرینی دانشگاهی، مراکز رشد، پارکهای علم و فناوری، دانشکدههای کارآفرینی و . . . اشاره نمود. اما هنوز دانشگاههای ما از قابلیتهای کارآفرینی دانشگاهی فاصله زیادی دارند و مأموریت اصلی آنها آموزش و پژوهش میباشد.
مطالعات اتزکویتز نشان میدهد که بر اساس پویایی درونی دانشگاه و آثار دنیای بیرونی بر ساختارهای سیستم علمی، دو انقلاب دانشگاهی در جهان به وقوع پیوسته است : انقلاب نخست در اواخر قرن نوزدهم در کشور آلمان اتفاق افتاد که طی آن دانشگاهها علاوه بر مأموریت توزیع دانش، تولید دانش را نیز بر عهده گرفتند. بر این اساس، گروهها و مراکز تحقیقاتی در درون دانشگاهها شکل گرفتند. انقلاب دوم ، در نیمه دوم قرن بیستم با ظهور نوآوریهای مبتنی بر علم در جنگ جهانی دوم، اتفاق افتاد .اما به دانشگاههایی که دارای مأموریت سوم هستند، دانشگاههای کارآفرین گفته میشود.
در مسیر این تحول دانشگاهها ، به سه دسته سنتی، مدرن و کارآفرین تقسیم می شوند . دانشگاه سنتی خود را به گردآوری، تولید و انتقال دانش به سایر اعضا جامعه علمی یا به سازمانها در زیر بخشهای اجتماع (اقتصاد، هنر، مذهب، ورزش و . . . ) در چارچوب قوانین و مقررات محدود میکند ، اما دانشگاههای کارآفرین بسترسازان قابلیتهای کارآفرینی و بهعنوان مؤسسات یادگیری تلقی میگردند و اغلب درگیر ایجاد و انتقال دانش جدید و دانش سنتی به دانشجویان میباشند. ضمناً در دانشگاه کارآفرین، تولیدکنندگان و انتقالدهندگان دانش بخشی از فرآیند نوآوری بوده و بیشتر به کاربرد دانش یعنی تولید ثروت میپردازند. دانشگاههای کارآفرین بر توسعه فرهنگ بنگاهی، کار و تلاش و تبدیل دانش و نتایج تحقیق به نوآوری و فناوری تأکید دارند.